در پشت دیوارهای واتیکان، پاپ بندیکت محافظه کار و پاپ فرانسیس، باید یک زمینه مشترک پیدا کنند تا به یک الگوی جدید برای کلیسای کاتولیک برسند.

فیلم داستان شش شهروند به پیش زمینه های متفاوت است که زندگیشان در لس آنجلس به هم پیوند می خورد.در مرکر فیلم دوستی دو مرد از نژاد و طبقه های اجتماعی مختلف قرار دارد...

کریسمس سال 1183. هنری دوم، پادشاه انگلستان و نیمی از فرانسه، ده سالی است که همسرش، الینور را به جرم دخالت در امور مملکتی به برج سالزبری تبعید کرده است. هنری می‌خواهد جانشین خود را تعیین کند، پس الینور

سرگذشت قهرمان سیاه‌پوست بوکس، «روبین «هاریکین» کارتر» که بیگناه نوزده سال را در زندان گذراند...

مردی که در کار خرید و فروش کارهای هنری است، برای دیدن بستگانش از شیکاگو به کاریلونای شمالی می‌رود، و طولی نمی‌کشد که آرامش خانه‌ی آن‌ها را بر هم میزند...

«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده‌اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می‌کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری‌اش را می‌گذراند. بچه آن‌ها مُرده به دنیا می‌آید،

نویسنده‌ای به نام «مارکیز دِساد» در تیمارستان «چارنتون» تحت شرایط خاصی نگهداری می‌شود. او که به دلیل سابقه‌ی رفتارهای اجتماعی‌اش، از طرف دادگاه شهر، منحرف جنسی و دارای عقاید شیطانی تشخیص داده شده، به

داستان فیلم در مورد پسر 17 ساله‌ای به نام جاش می‌باشد که به تازگی مادرش را از دست داده است و به همراه مادربزرگش و عمو و پسر عموهایش که همگی خلافکار هستند زندگی می‌کند که پلیس به شدت خانواده جاش را تحت

سال ۱۸۷۴. «بارت»، کارگر سیاه‌پوست راه‌آهن، به دلیل حمله به یک سفیدپوست محکوم به اعدام می‌شود. «هدلی لامار»، وکیل دعاوی که درمی‌یابد خط آهن باید از وسط شهر «راک بریج» عبور کند، برای تخلیه‌ی شهر و تصاحب

نویسنده‌ی موفق داستان‌های رمانتیک، «جون وایلدر» برای نجات خواهرش که به گروگان گرفته شده به کلمبیا می‌رود. در اینجا یک ماجراجوی امریکایی به نام «جک کالتن»، «جون» را از مخمصه نجات می‌دهد و این دو به اتف

سن فرانسیسکو. لوییس خون آشام دویست ساله، خاطرات خود را برای خبرنگاری به نام دانیل مالوی بازگو می کند: این که چگونه در لوییزیانای قرن هجدهم به دست لستات به خون آشام تبدیل شده…

جوان مهربانى به نام «ال‏وود پ . داود»، شبى با یک خرگوش غول‏‌پیكر به نام «هاروى» ملاقات مى‌كند و با او دوست مى‏‌شود. از این پس، «هاروى» همه جا «ال‏وود» را هم‏راهى مى‏‌كند...