داستان فیلم در مورد 2 مرد می باشد که از جنگ جهانی بازگشته اند و قرار است در مزرعه ای روستایی در شهر میسیسیپی کار کنند. در همین حال آن ها می بایست با مسائلی همچون نژاد پرستی و زندگی بعد از جنگ نیز مقاب

خانم "آنا لنوونس" و پسرش "لوئیس" برای آموزش انگلیس به فرزندان خانواده سلطنتی به بانکوک می روند. وقتی خانه ای که به او قول داده اند حاضر نمی شود او تهدید به ترک کارش می کند اما او عاشق پادشاه می شود و.

"هنری هکت" سردبیر یک روزنامه نیویورکی است. او عاشق کارش است اما ساعات کار طولانی و حقوق کم او را خسته می کند. همه چیز بر خلاف میل او پیش می رود تا اینکه داستانی جذاب به سراغش می آید و…

داستان فیلم بر اساس زندگینامه تونیا هاردینگ، اسکیت‌باز معروف آمریکایی در دهه 90 میلادی است. این فیلم اتفاقات باورنکردنی اما واقعی سال 1994 را پوشش میدهد، در طی مسابقات قهرمانی و انتخابی اسکیت‌سواری در

«لورنزو»، «مایکل»، «جان» و «تامی»، چهار دوست نوجوان ساکن محله ی «هلز کیچن» نیویورک که به طور اتفاقی باعث آسیب دیدن یک پیرمرد شده اند، به دارالتأدیب فرستاده می شوند. نگهبانان دارالتأدیب، از جمله «شان ن

«ماریون کرین» به امید تسهیل کار ازدواجش با «سام لومیس»، پول‏هاى کارفرمایش را میدزد و از شهر محل سکونتش خارج میشود و بین راه در «هتل بیتس» به دست جوانى به نام «نورمن» (پرکینز) که هتل را اداره می‏کند، ب

داستان در مورد یک جوان بوکسور است که برای یک باند کار میکند که تمامی تبادلات یک بارانداز را زیر نظر دارند. جوان برای این باند همه کار میکند از قتل تا گوشمالی تا زمانی که با یک دختر جوان آشنا میشود و س

یک مادر پس از اینکه دخترش به قتل می رسد تصمیم می گیرد معمای این فاجعه را شخصاً حل و فصل کند اما...

این فیلم داستان مردی سالخورده است که پس از مرگ همسر خود با قطار به سمت خانه خود حرکت می کند. او با جوانی غریبه و دیوانه روبرو می شود و...

انیمیشن داستان پسرک 12 ساله‌ای را روایت می‌کند که به موسیقی علاقه دارد و خانواده‌اش آن را نسل به نسل ممنوع کرده‌اند. او آرزو دارد مانند هنرمند و الگوی او ارنستو دِلا کروز به یک نوازنده حرفه‌ای تبدیل ش

"راستی دنیس" مادر "راکی" نوجوانی بسیار باهوش و خونگرم اما با ظاهری عجیب و وحشتناک است. "راستی" مادری بی احساس است که اغلب شیوه زندگی تندخویش با طبیعیت حساس "راکی" در تضاد است. او مصمم است تا "راکی" ما

متهمان "جان جکسون" و "نوا کالن" از یکدیگر متنفر هستند. پس از اینکه اتومبیل زندان دچار صانحه می شود، آنها فرار می کنند. در حالیکه به یکدیگر بسته شده اند آنها باید به یکدیگر کنار بیایند. وقتی خود را آزا