خلاصه داستان: این فیلم، دو هفته آخر زندگی «پیشوا» یعنی از 17 تا آخر آوریل سال 1945 میلادی را در سنگر زیرزمینی فرماندهی هیتلر به تصویر کشیده است. در این مرحله، فیلم از فرو ریختن ماشین نظامی و دستگاه سیاسی عظیم نازی ها در آلمان و سقوط اخلاقی آن پرده بر میدارد.
خلاصه داستان: در این حفاری از اشغال آمستردام توسط نازیها، گذشته با زمان حال برخورد میکند: سفری از جنگ جهانی دوم تا سالهای اخیر همهگیری و اعتراض و تأملی تحریکآمیز و تأییدکننده زندگی در مورد خاطره، زمان و آنچه در راه است.
خلاصه داستان: در بحبوحه مبارزات هند برای آزادی در سال 1942، یک دختر جوان شجاع یک ایستگاه رادیویی زیرزمینی را راه اندازی می کند تا پیام وحدت را منتشر کند و در جریان جنبش ترک هند، تعقیب و گریز هیجان انگیزی را با مقامات بریتانیایی آغاز می کند.
خلاصه داستان: چند سال پس از وقوع شورش آنشی، ارتش توبو به جنوب غربی حمله کرد. گائو شی که در شهر منزوی به دام افتاده بود، زندگی خود را با لی بای برای خواجه ارتش ناظر به یاد آورد.
خلاصه داستان: آوریل 1940. چشم جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: مدس میکلسن در این فیلم نقش یک سرباز قرن هفدهمی به نام «کاپیتان لودویگ کالن» را بازی میکند که مأموریتی ناممکن دارد: هموار کردن دشت یوتلاند برای تاجوتخت دانمارک.