خلاصه داستان: همه ی دوستان سم به او حسادت می کنند، چرا که پدر و مادر او ثروتمند هستند و سم از لحاظ مالی مشکلی ندارد و به گونه ای زندگی در دنیای واقعی را تجربه نکرده است. پدر او در خدمات هواپیمایی کسب و کار دارد و مادرش نیز یک نقاش معروف جهانی است. سم برای خوش گذرانی و دور هم بودن یکبار دیگر از دوستانش هایدی، الکس و الا می خواهد که اخر هفته به خانه ی او بیایند تا یک مهمـانی برپا کنند. اما طولی نمی کشد که گروهی از مردان غریبه و مرموز، وارد خانه ی سم می شوند و هیچ چیزی جلودار آن ها نیست. آن ها برای چیز خاصی به خانه ی سم آمده اند و طولی نمی کشد که خوشی جای خود را به ترس و وحشت می دهد و یک موش و گربه بازی میان غریبه ها و سم و دوستانش به پا می شود که به نظر عاقبت خوبی نخواهد داشت…
خلاصه داستان: یک دانشمند شروع به ساختن یک قایق مجهز می کند و از طرفی نیز به همه هشدار می دهد که سیلی نابود کننده در راه است و زمین را نابود خواهد کرد. هیچ کس هشدار او را جدی نمی گیرد تا اینکه فاجعه رخ می دهد. کسانی که دانشمند را دیوانه می دانستند، به دنبال پیدا کردن او هستند تا شاید راهی برای متوقف کردن این فاجعه پیدا کنند. آن ها در کشتی می نشینند به امید اینکه جهان غرق دریا شود و…
خلاصه داستان: فیلم داستان مرد عاشقی را روایت میکند که توسط یک راهب مسیحی از سرنوشت شوم همسرش با خبر می شود، بزودی اتفاقات غم انگیزی برای او رخ خواهد داد و…
خلاصه داستان: داستان در مورد یک گروه از افراد بازداشت شده است که در یک کامیون پلیس در حال انتقال هستند، اما در همین حین در کشور هرج و مرج می شود و رئیس جمهور از کار خود برکنار می شود و…
خلاصه داستان: داستان فیلم در مورد یک روزنامه نگار بلندپرواز است که مشتاقانه یک حادثه قدیمی و فراموش شده را پیگیری میکند. زمانی که تنها بازمانده آن حادثه بطور ناگهانی ناپدید می شود، او در می یابد که در این ماجرا هیچ چیز آنطور که بنظر میآید نیست و حقیقت غیرقابل تصور آن ممکن است تا آخر عمر تعقیبش کند…
خلاصه داستان: هنگامی که “دیدی” یک بازیگر مشتاق که قصد دارد خودش را به خواهر بزرگترش که یک سوپراستار است ثابت کند با “چومنی” صاحاب رستوران ماکارونی بخت برگشته آشنا می شود و به طور حیر انگیزی سرنوشت آن ها را به هم وصل میکند…
خلاصه داستان: سه سال قبل، دختری به نام ریشل، به سختی توانست از یک قتل عام نجات پیدا بکند و تمام دوستانش که کشته شده بودنو را ترک کند. زمان میگذرد و ریشل از این قضیه روحیه ای سالم به در برد. اما متاسفانه دوباره در مخمصه ای تازه گرفتار میشود…