خلاصه داستان: درحالیکه تمامی کودکان یک سرزمین، به بیماری ناشناختهای مبتلا شدهاند، سه مرد مرموز، به آنها وعدهی بهبودی میدهند. آنها با این روش، کودکان را دزدیده و شست و شوی مغزی میدهند اما فردی به نام «کلود» قصد دارد جلوی این کار را بگیرد.
خلاصه داستان: همسر مهندس پرواز"کایل پرات" در برلین از دنیا می رود.او قصد دارد با تابوت همسر خود و به همراه دختر شش ساله اش "جولیا" به نیویورک پرواز کند.سه ساعت پس از پرواز او از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که "جولیا" گم شده است و...
خلاصه داستان: یک قاتل سرخورده قصد انجام آخرین کار خود را دارد اما ابتدا باید بر عواطف همکار خود غلبه کند.او که تصور می کند درگیر این احساسات شدن خطرناک است برای خود به دنبال جایگزین می گردد...
خلاصه داستان: فیلم برداشتی کمدی از کتاب "دراکولای برام استوکر" است.مانند همیشه ثروتمدان انگلیسی توسط "دراکولا" تهدید شده و "دکتر ون هلسینگ" برای نجات آنها وارد عمل می شود..
خلاصه داستان: «جان مارتلو» ( جوزف گوردن-لویت ) همه چیز در زندگی اش بر وقف مرادش است: آپارتمان، اتومبیل، خانواده، و البته زن های زیبا. با این حال او از شرایط ناراضی است و به دنبال لذت بیشتری در روابط جنسی اش می گردد. از این رو جان با دو زن متفاوت آشنا شده و بواسطه رابطه اش با آن دو درس های بزرگی در مورد زندگی و عشق می گیرد...
خلاصه داستان: مطابق معمول هر سال، رزمی کاران سراسر دنیا برای انجام مسابقه مرگ یا زندگی در یک جزیره دور هم جمع می شوند. اما این بار متوجه می شوند که غیر از خودشان، چیزی ناشناخته نیز در جزیره حضور دارد. آنها مجبور می شند جدال مرگ و زندگی میان خود را به کناری نهاده و با همدیگر متحد شوند تا بتوانند در برابر این نیروی شیطانی بایستند...
خلاصه داستان: راکون یک داروی مصنوعی رها شده را خورد و به یک قاتل وحشی تبدیل شد. او در یک جامعه کوهستانی آشوب به پا کرد و به کمپینگها، گردشگران و ساکنان تهدید کرد. هیچکس از حمله خشونتآمیز راکون هیولاگونه در امان نیست.
خلاصه داستان: یک دانشجوی باهوش ریاضی در دانشگاه برتر فرانسه Ecole Normale Supérieure. در روز ارائه پایان نامه اش، یک اشتباه تمام اطمینان را در زندگی برنامه ریزی شده اش متزلزل می کند، او تصمیم می گیرد همه چیز را رها کند و از نو شروع کند.
خلاصه داستان: کالب کاستیلو، یک باغبان لاتینو، درگیر یک رسوایی با ستارهٔ مد فیونا هرناندز است و به همسرش سلین وفادار است. آنها از هم جدا میشوند، و سلین پسرشان برودی (فیونا و کالب) را پس میگیرد، علیرغم قولهای کالب برای ترک همسرش.
خلاصه داستان: وقتی یک جوان کوچی سفر بازگشت به خانه را از مراسم خاکسپاری دوست دختر سابق خود آغاز میکند، خود را در تلاش ناامیدانهای برای فرار از رؤیاهای واقعیتر و واقعیتر از روح انتقامجوی او مییابد.