خلاصه داستان: پس از اینکه حافظه توماس پاک می شود، وی خود را به عنوان یکی از اعضای گروهی می بیند که در مارپیچی گرفتار شده اند و باید به کمک دیگر اعضا راه فرار خود از وضعیت کنونی را هموار کنند اما…
خلاصه داستان: پس از فرار از مارپیچ، گلدرها با چالش جدیدی روی جاده های بی انتها که دارای چشم اندازی متروک و پر از موانع غیر قابل تصور است، روبرو می شوند.
خلاصه داستان: سن فرانسسکو. «مر فوره» برا «گر» – مالک ک شرکت موفق طراح و برنامه رز عروس کار م کند و به عنوان مدر مراسم، به خاطر دقت و وسواس و توجهش به رزه کار ها، بش از هر کس دگر مشتر دارد. اماخود مر سرش ب کلاه مانده و تنهاست.
خلاصه داستان: «ایوان تربورن» در شهری کوچک به همراه مادرش زندگی می کند. او از اختلالات حافظه رنج می برد و گاهی اوقات بطور ناگهانی خودش را در جایی دیگر می یابد، در حالی که نمی داند چطور از آنجا سر در آورده است. هرچه سنش بالاتر می رود، از این اختلالات کاسته میشود، بطوری که بنظر می رسد کم کم سلامتیاش را بدست آورده. او از سن هفت سالگی هربار دچار اختلال می شده، خاطره آن را می نوشته است. یک روز در دانشگاه، او شروع می کند به خواندن یکی از این خاطرات قدیمی و ناگهان یک وقفه زمانی او را به این خاطرهاش در گذشته می برد.
خلاصه داستان: یک داستان معاصر در مورد دو دوست 13 ساله از طبقه ی کارگر در انگلستان که به دنبال ثروت هستند و برای عملی شدن این آرزو گرفتار و درگیر کار با یک فروشنده ی ضایعات محلی و جنایت کار می شوند، که منجر به عواقب فاجعه باری می شود و…
خلاصه داستان: «اندانا جونز» پروفسور باستان شناس است که برا برگرداندن اشا تارخ به موزه ها م جنگد. مجموعه دار ثروتمند به نام «والتر» به او م گود که پدرش «دکتر جونز» متخصص قرون وسطی، در مانه جست و جو برا افتن جام مقدس ناپدد شده است و «اند» سع م کند جا او را پدا کند.
خلاصه داستان: اورم در سرزمین جن ها به همراه مادربزرگش زندگی میکند و در معدن نیز کار مشغول کار است. او که به همه قول داده دیگر دروغ نگوید، برای ازدواج با پرنسس به قصر پادشاه می رود که باد شمالی پرنسس را میدزدد و…