خلاصه داستان: وقتی رئیس جدید زندانی در آرکانزاس به عنوان زندانی خود را معرفی می کند،عمق فساد را بین نگهبانان و کارکنان زندان به چشم می بیند.پس از معرفی هویت واقعی خود او اقدام به از بین بردن فسادر می کند اما آنهایی که از این ماجرا سود می برند اقدام به مقابله می کنند…
خلاصه داستان: موشی که برای پیاده روی به جنگل رفته با یک روباه، یک جغد و یک مار روبرو می شود.او برای ترساندن آنها ادعا می کند که منتظر دوست وحشتناک خود “گروفالو” است.او تصور می کند “گروفالو” وجود ندارد اما در حقیقت او وجود داشته و…
خلاصه داستان: جیم اورز به همراه همسرش سارا و و دو فرزندنش به یک عمارت دعوت می شوند. وقتی آنها متوجه می شوند عمارت تسخیر شده است، جیم درس مهم را در مورد خانواده می آموزد…
خلاصه داستان: “دد لانگورت” که پس از سرقت بانک در مکزیک فراری شده است فرصتی بدست می آورد تا طلاها را برداشته و همکارش “ریو” را تحویل قانون دهد. سالها بعد “ریو” از زندان گریخته و تصمیم به انتقام می گیرد…
خلاصه داستان: «مایکل فرادی»، استاد دانشگاهی است که همسرش – مأمور FBI – هنگام انجام وظیفه، توسط اعضای یک گروه تروریستی دست راستی به قتل رسیده است. «مایکل» آرام آرام مشکوک می شود که خانواده ی «لانگ» که به تازگی به همسایگی او آمده اند، تروریست هستند…
خلاصه داستان: «کوین لومکس» یک وکیل مدافع جوان، بیباک و شکست ناپذیر ساکن شهری کوچک در فلوریدا است. او توسط قدرتمندترین شرکت حقوقی دنیا در نیویورک استخدام می شود و با وجود مخالفت مادرش که نیویورک را شهری پر از فساد می داند پیشنهاد کار را پذیرفته و بهمراه همسرش به نیویورک می رود…
خلاصه داستان: لئو که به بیماری سختی دچار شده ، توانائی عجیبی بدست می آورد، او که همیشه آرزوی پلیس شدن را داشته است در یک ماموریت به الکس جوان کمک می کند تا شهر را از دست تبهکاران نجات دهد.
خلاصه داستان: کدخدای یک روستا به مظنونی فراری پناه میدهد. رئیس کلانتری که آدمی سنگدل و جاهطلب است، برای دستگیری فرد فراری روستا را به آتش میکشد و اهالی آن را به قتل میرساند اما…
خلاصه داستان: گوزن جوانی به نام نیکو سعی بر این داشت تا پدر خود را که هرگز ندیده بود پیدا کند، پدر این گوزن جوان در بین گوزن های پرنده ای بود که در روز کریسمس سورتمه ی بابا نوئل را راه می بردند. این گوزن جوان سعی می کند مانند پدر خود پرواز کردن را یاد بگیرد و برای پیدا کردن پدر خود به جستجو بپردازد…
خلاصه داستان: لاولی سینگ (سلمان خان) محافظیست که در کودکی آقای ساتراج جون مادرشو نجات داده است، حالا جان دختره ساتراج در خطر است، لاولی هم میخواد دین خود را ادا کند، در همین حین که مسئولیت حفاظت از جان دیویا (کارینا کاپور) دختر ساتراج را به عهده میگیرد با اتفاقاتی که رخ میدهد دیویا عاشق لاولی میشود، ولی به خاطر سرسختیهای لاولی، دیویا نمیتواند به او چیزی در این مورود بگوید…