خلاصه داستان: گروهی از دانشجویان به تحقیق در مورد خرس قاتلی میپردازند غافل از اینکه ان خرس بیشتر از انچه فکر میکردند خطرناک است و حال انها در خطر مرگ قرار گرفته اند…
خلاصه داستان: کریسمس شده است و بار دیگر زیپ و زپ با حقه های قدیمی اشان بازگشته اند اما این بار آنها زیاده روی کرده اند و مجازات آن ها کریسمس بدون تعطیلات میباشد. همچنین مجبور به یک سفر ظاهرا خسته کننده با قایق به همراه پدر و مادرشان شده اند…
خلاصه داستان: «دون» (شاهرخ خان)، بعد از سلطه بر دنیای تبهکاران آسیایی، بر اروپا چیره می شود. اما رئسای فعلی تبهکاران اروپایی، و همینطور مردان قانون سر راه او قرار دارند…
خلاصه داستان: کریس یک جوان آفریقایی-آمریکایی است که برای دیدار با خانواده نامزدش، رز، به خانه شان رفته است. در ابتدا همه چیز خوب به نظر می رسید اما کم کم حرف هایی در مورد اتفاقات رخ داده در آنجا بازگو می شود که ترس را بر دل کریس می اندازد و…
خلاصه داستان: بدل کاری های غیر مجاز و رفتار خشن «ژاندر کیج» (وین دیزل)، معروف به «سه ایکس» باعث می شود او به زندان بیفتد و در آن جاست که «اوگاستاس گیبونز» (جکسن) از آژانس امنیت ملی با تهدید او را به استخدام دولت در می آورد…
خلاصه داستان: «رادی» (افلک)، خلافکار خرده پا، پس از آزادی از زندان خود را به جای هم سلولی فوت شده اش جا می زند تا بتواند با «اشلی» (ترون) – دوستی که او از طریق نامه نگاری پیدا کرده – همراه شود. همه چیز خوب پیش می رود تا این که «رادی» با «گابریل» (سینیسی)، برادر «اشلی»، آشنا می شود که قصد سرقت از کازینویی در میشیگان را دارد…
خلاصه داستان: یک دختر مغازه دار علاقه مند به تابلوهای نقاشی و یک خبرنگار برای بررسی یک پازل که مربوط به تابلو مونالیزا میباشد به استخدام نمایشگاه مونالیزا لوور که در ژاپن برگزار میشود درمی آیند تا رازی را کشف کنند که این راز زندگی آنان را دچار تغییر میکند…
خلاصه داستان: «لایتینگ مک کوئین» به همراه دوستش «میتر» برای شرکت در مسابقات جهانی پا به آن سوی اقیانوس ها می گذارد. اما زمانی که میتر درگیر ماجراجویی های خودش می شود، مسیر رسیدن به قهرمانی برای مک کوئین ناهموار می شود.
خلاصه داستان: در ژانویه سال 1943، ارتش آلمان که از حملات متحد بالکان ترسیده است دشمنی بزرگی علیه پارتیزانهای یوگسلاوی در جنوب بوسنی آغاز می کند. تنها راه خروج برای پارتیزانها و هزاران پناهنده پلی بر روی رودخانه نرتوا است…
خلاصه داستان: یک پدر شاد و مهربان، سارق کوتوله و ریز نقشی را که در خانه ی او مخفی شده را به جای کودکی قرار بوده به فرزندی قبول کند اشتباه می گیرد و کم کم عاشق او می شود…