خلاصه داستان: «آدامز هانتر» (ویلیامز) جوانی ناآرام است که در یک کالج پزشکی مشغول تحصیل می شود، اما شیوه ی رسمی و برخورد سرد و حرفه ای پزشکان با بیماران را نمی پسندد و معتقد است که بیماران در رابطه ای این چنین با پزشکان، بهبود نمی یابند. او پس از اخذ مدرک و شروع طبابت، رابطه ی عاطفی و درمان روحی را نیز با تجویز دارو هم راه می کند و حتی گاهی اوقات به لودگی برای بیماران روی می آورد.
خلاصه داستان: موجودات افسانهای تصمیم دارند در مقابل انسانیت شورش کرده و بر دنیا حکمرانی کنند. از این رو پسر جهنمی و یارانش باید دنیا را در مقابل این موجودات شورشی، نجات دهند.
خلاصه داستان: نوبی مردی از طبقه پایین جامعه می باشد که به هرآنچه که در زندگی اش می خواسته دست یافته است. او دارای 11 فرزند می باشد و زندگی شادی را پشت سر می گذارد. تنها مسئله ای که نوبی را آزار می دهد، فقدان برادر کوچکترش سباستین است که از دوران کودکی دیگر او را ندیده. اما پس از 28 سال نوبی موفق می شود برادرش را پیدا کند؛ برادری که حالا عضو سازمان MI6 است…
خلاصه داستان: «هانسل» و «گریتل» برادر و خواهر معروف قصه ها، تبدیل به شکارچیان حرفه ای شده اند و تمام جادوگران را در سراسر دنیا می کشند. آن ها در یکی از ماجراهایشان به شکل جدیدی از نیروی پلیدی می رسند که ممکن است به گذشته ی آن ها مربوط باشد…
خلاصه داستان: آینده ای دور. «مگاسیتی- یک» منطقه ای است عظیم و ناامن که آن را «قاضی درد» (استالون) با کمک چند دستیار اداره می کند. یکی از جانیان محلی، «ریکو» (آسانته) که قبلا «درد» او را به زندان انداخته فرار می کند و با هیئتی شبیه به «درد» دو نفر را به قتل می رساند. به این ترتیب «درد» محاکمه و به زندان ابد محکوم می شود…
خلاصه داستان: بن تایلر (جوشوا جکسون) بعد از شنیدن خبر مبتلا شدن به نوعی سرطان بد خیم، به سفری یک هفته ای با موتورسیکلت از تورنتو تا توفینو میرود تا معنای زندگی خودش رو پیدا کند و…
خلاصه داستان: مردی که بخاطر ربوده شدن و مرگ احتمالی دخترش عزادار است، دعوتنامه ای مرموز و شخصی دریافت میکند که در آن نوشته شده به مکانی به اسم “کلبه” برود. او شک میکند که این نامه ممکن است از طرف…
خلاصه داستان: «بلانش دی بویس»، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش «استلا» به پیش وی و شوهر خواهرش «استنلی کووالسکی» میآید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری با وی دارد و از طریق یکی از دوستانش از گذشتهٔ بلانش باخبر میشود و…